درآمیختگی افکار چیست و چگونه سنجیده می شود.
از اساسی ترین باورهای دخیل در مفهوم سازی مدل فراشناختی اختلال وسواسی جبری، پدیده ی در هم آمیختگی افکار می باشد. بنا بر تعریف، در پدیده ی در هم آمیختگی افکار، مرز بین فکر و کنش و فکر و رویدادها از بین می رود. پیامد چنین تفکری سبب می شود فرد بدون این که اعتبار این باورها را در واقعیت بیازماید بی چون و چرا آنها را بپذیرد.
ولز در معرفی الگوی فراشناختی وسواس به بیان مفاهیم سه گانه ی درهم آمیختگی افکار یعنی باورهایی درباره ی اهمیت، معنی و قدرت افکار می پردازد. در هر فرد مبتلا به اختلال وسواسی جبری ممکن است یک حیطه یا بیشتر از این باورها وجود داشته باشد. این حیطه ها عبارتند از: ۱- در آمیختگی فکر – کنش ” (TAF) که به یکسان شمردن افکار با کنش ها اطلاق می شود، همانند این که اگر من فکر کنم به کسی آسیب خواهم رساند به این معنی است که این کار را خواهم کرد، ۲- در آمیختگی فکر – رویداد (TEF) همانند این که فکر کردن در مورد یک اتفاق به این معنی است که آن اتفاق رخ خواهد داد یا این که فکرهای بد منجر به حادثه های بد می شوند، ۳- در آمیختگی فکر – شیء (TOF) این باور است که احساسات و افکار مزاحم به دیگر اشیا منتقل شده و از راه اشیای آلوده به اشیا یا افراد دیگر منتقل می شوند همانند این که اشیا می توانند از طریق حافظه ها و افکار، کثیف شوند. مطالعات متعددی ارتباط مثبت و معنی دار بین علایم وسواس و در آمیختگی افکار را گزارش نموده و آن را پیش بین قدرتمندی برای علایم وسواس دانسته اند. در مورد اهمیت در آمیختگی افکار در شکل گیری و تداوم علایم اختصاصی وسواس، پژوهش ها نشان میدهند که برخی از علایم اختصاصی وسواس مانند ترس از تکانه، آلودگی و تعهد بیش از حد، ریشه در در آمیختگی های سه گانه دارند.
ابزار سنجش درآمیختگی افکار