دوشنبه , ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نظریه خودکنترلی در روانشناسی چیست؟ و شباهت و تفاوت آن با نظریه خودتنظیمی

برای هدفی مانند کاهش وزن، وسوسه خوردن و چشیدن طعم شکلات و یا صرف نظر کردن از آن گزینه هایی است که شما پیش رو دارید و نظریه خودکنترلی در روانشناسی به مطالعه این انتخاب پرداخته است. در این پست از آزمودنی با ارائه موارد زیر را در خدمت شما عزیزان هستیم:

  • نظریه خودکنترلی چیست؟ 
  • تقسیم بندی تصمیم گیری
  • ۴ عنصر نظریه خودکنترلی
  • نگاهی به روانشناسی
  • نظریه های خودکنترلی
  • تفاوت نظریه خودکنترلی با نظریه کنترل خودتنظیمی (SRT) چیست؟
  • نگاهی به خودکنترلی پایین 
  • خودکنترلی بزرگسالان
  • سخن پایانی

 

نظریه خودکنترلی چیست؟

مردم می دانند که مزایای خودکنترلی برای زندگی موفق بسیار زیاد و ضروری است. خودکنترلی موثر با موفقیت در دانشگاه ها و مشاغل و همچنین سلامت اجتماعی مرتبط است. سلامت روحی و جسمی خوب، کاهش جرم و طول عمر بیشتر نیز با خودکنترلی مرتبط است.

 

خودکنترلی به عنوان یک عملکرد اجرایی لازم برای دستیابی به اهداف فردی عمل می کند. یک فرایند شناختی است، فرآیندی که برای رفتارهای خودتنظیمی در تعقیب اهداف شخصی وجود دارد.
این فرایند اجرایی پیشرفته به انسانها اجازه می دهد تا خود را از واکنشهای تکانشی در رفتار باز دارند و نوع مناسب تری از رفتارهای خاص را ترجیح دهند.

 

مطالعه سایبرنتیک زمینه را برای اکتشاف در کنترل خود و ارتباط فراهم کرد (وینر ، ۱۹۴۸). این نظریه حول واحد اصلی حلقه بازخورد منفی متمرکز شده است. یک محرک محیطی واکنش هایی را ایجاد می کند و منجر به رفتارهایی می شود که با یک مرجع مقایسه می شود که یا منجر به رسیدن به هدف می شود ، یا بدون کنترل ما را از آن دور می کند.

 

از سایبرنتیک، نظریه سیستم های عمومی در جامعه شناسی توسعه یافت (باکلی ، ۱۹۶۸) و چارچوبی را در مورد کنترل خود ایجاد کرد. این نظریه وجود دارد که اهداف انتزاعی (مانند تناسب اندام و بدن ایده آل) در دوره های طولانی تر از اهداف مشخص (نیاز به چربی سوزی بدن) به دست می آیند. اما اهداف به صورت سلسله مراتبی در تصمیمات رفتاری ادغام می شوند.

 

تقسیم بندی تصمیم گیری

تصمیمات رفتاری به طور ضمنی در موقعیت طبقه بندی می شوند. بر اساس دانش قبلی از محیط فیزیکی و اجتماعی (نیسر ، ۱۹۷۶)، تصور می شود که تصمیم گیری ابتدا برای تصمیمات سطح پایین تر که منجر به دستیابی به اهداف انتزاعی می شود، گرفته شود. در اینجا تمرکز فرد تعیین می کند که چه سطحی از هدف به دست می آید.

 

اتخاذ تصمیمات اخلاقی و اجتماعی که بیشتر انتزاعی یا سطح بالاتر تلقی می شوند، مستلزم تصمیمات خودکنترلی است که در پیچ و خم پیچیده ای از انتخابهای ضمنی که انسانها روزانه انجام می دهند، ادغام شده است.

 

نظریه ها با گذشت زمان توسعه یافته اند و در سال های اخیر، تحقیقات در مورد خودکنترلی، اخلاقیات و قدرت انسانی یک منطقه جالب توجه بوده است. هنگامی که ما بیشتر می دانیم که چگونه خود می تواند وضعیت خود را برای دستیابی به موفقیت سازگار تغییر دهد، زندگی شکوفا تر می تواند شکل گیرد.

 

نظریه خود کنترلی به یک مفهوم بسیار گسترده تر تبدیل شده است. این بیش از آنکه مدل های قبلی توصیف کرده باشند، بیش از تلاش موثر بر انگیزش ها انجام شده است (فوجیتا ، ۲۰۱۱). درک عمیق تر از اجتناب و سایر شناخت های مبتنی بر عمل که در افرادی وجود دارد که در مقیاس های خودکنترلی نمره بالایی کسب کرده اند، به ارتباط اهمیت خودتنظیمی در همه زمینه های زندگی کمک می کند.

 

۴ عنصر نظریه خودکنترلی

۴ عنصر اصلی از نظریه خودکنترلی در نظریه کنترل اجتماعی (هیرشی ، ۱۹۶۹) به تشریح نیروهای اجتماعی می پردازد که فرد را از مشارکت در رفتارهای انحرافی باز می دارد. این نظریه به تفصیل توضیح می دهد که چگونه ممکن است یک فرد خردسال درگیر رفتارهای بزهکارانه شود. مفید است بدانید چه موقع ممکن است کسی خودکنترلی نداشته باشد.

با این حال، دانستن نحوه ایجاد کنترل خود، تأثیرگذارتر است، زیرا مانند یک ماهیچه است. هرچه بیشتر تمرین شود، قوی تر می شود.

با نگاهی به بزهکاری نوجوانان، بیایید نگاهی بیندازیم که مداخلات روانشناسی مثبت چگونه می تواند نمونه های خوبی از چگونگی گسترش و ساختن نظریه های جرم شناسی باشد.

مطلب مشابه: مزایای سلامت روان از نظر تحقیقات علمی که جالب است بدانید!

 

۱٫ به تعویق انداختن لذت

یکی از عناصر کلیدی در کنترل خود به تعویق انداختن لذت است. با استفاده از نقاط قوت شخصیت، کنترل خود می تواند بهبود یابد. آموزش به کودکان چگونه قدر بدانند و به طور موثر تری خود را از لذت بردن رها کنند، مهارتی است که در بزرگسالی به آنها کمک می کند. بزرگسالانی که این نقاط قوت و نحوه استفاده از آنها را یاد نگرفته اند نیز می توانند از این تمرین استفاده کنند.

 

۲٫ توانایی احتیاط

عنصر کلیدی دیگر توانایی احتیاط است. از قدرت شخصیت تدبیر در اینجا می توان برای بهبود کنترل خود استفاده کرد. آموزش نحوه تفکر به کودکان، به جای اینکه فقط در برابر یک انگیزه واکنش نشان دهند، جایی است که می توان این قدرت شخصیت را پرورش داد. با تمرین می توان تصمیمات بهتری در زمان واقعی گرفت.

 

۳٫ توانایی شناختی، عنصری کلیدی 

عنصر کلیدی در نظریه خودکنترلی در روانشناسی، توانایی شناختی است. وقت گذاشتن برای بررسی گزینه ها قبل از تصمیم گیری تکانشی، یک مثال قوی از خودکنترلی است.
نقاط قوت شخصیت، کنجکاوی و عشق به یادگیری، زمینه های رشد در ایجاد کنترل خود است.

 

۴٫ توانایی دیدن دیدگاه های جایگزین

یکی دیگر از عناصر خودکنترلی، توانایی دیدن موثر دیدگاه های جایگزین است. هوش اجتماعی یک قدرت شخصیتی است که می تواند برای بهبود کنترل خود تقویت شود. به جای واکنش ناگهانی به رفتار شخص دیگر، فردی با هوش اجتماعی پیشرفته می تواند به راحتی با شفقت و همدلی پاسخ دهد.

 

هنگامی که فردی بتواند واکنش خود را برای واکنش مناسب به تهدید درک شده به طور مناسب کند کند، فوران های خشونت آمیز کمتری رخ می دهد.

مطلب مشابه: پرسشنامه خودکنترلی گراسمیک

 

نگاهی به روانشناسی خود کنترلی

نادیده گرفتن نظریه خودکنترلی از دهه ۱۹۴۰، باعث شد روانشناسان نظریه خودکنترلی را مطالعه کنند.

محققان بررسی کرده اند که چرا انسانها تصمیماتی را که می گیرند، به ویژه تصمیماتی که منجر به زندانی شدن می شود. از آنجا که تجربیات شخصی ما برای ایجاد تصمیم گیری جدید بر اساس آن تجربیات نظریه پردازی شده است، بیایید کمی بیشتر در مورد روانشناسی پشت سر خود کنکاش کنیم.

 

توانایی کنترل تکانه ها در قشر پیش پیشانی مغز است. این بخش از مغز انسان غنی از اتصالات عصبی پیچیده ای است که به ما اجازه می دهد برنامه ریزی کنیم، قدرت اراده کرده و به اهداف خود برسیم. در دنیایی که مملو از محرک های رقیب است، ادعای خودکنترلی فرایندی رو به اتمام است که نشاط انسان را کاهش می دهد. به عبارت دیگر ، انرژی زیادی برای مهار موثر انگیزه های ما لازم است.

 

توضیح جالبی در مورد قدرت اراده در دانشگاه کلمبیا انجام شد (Metcalfe & Mischel، ۱۹۹۹). این سیستم به عنوان سیستم داغ در مقابل سیستم خنک به عنوان چارچوبی برای توصیف تأخیر تأیید شده توصیف شد. سیستم خنک و شناختی “می دانم” از نظر احساسی خنثی و استراتژیک است که محل کنترل خود است. سیستم گرم و احساسی “برو” یک سیستم بسیار احساسی است که معمولاً تلاش برای کنترل خود را تضعیف می کند.

 

در Carnegie Mellon، تحقیق در مورد تصمیم گیری احساسی در مقابل تصمیم گیری منطقی (لوونشتاین ، ۱۹۹۶) روشن کرد که چگونه واکنش احساسی بر رفتار کنترل خود تأثیر می گذارد. عوامل احساسی به عنوان هوس های شدید توصیف می شوند، مانند گرسنگی، تشنگی، میل، خلق و خو و احساساتی که باعث ایجاد رفتار می شوند. تصمیمات منطقی هنگام غلبه بر واکنشهای احساسی گرفته می شوند.

 

الگوهای سیستم دوگانه، مانند دو مثال قبلی، برای توضیح بیشتر رفتارهای بهداشتی استفاده شد (هافمن ، ۲۰۰۸). مانند هر تصمیم دیگری، رفتارهای بهداشتی نیز می تواند تکانشی یا بازتابی باشد.

 

رفتار خودکنترلی در تصمیم گیری در همه تمرین ها برای جهت گیری هدف دور استفاده می کند، اما در رفتارهای بهداشتی از اهمیت خاصی برخوردار است. کشش لذت بخش می تواند منجر به پیامدهای نامطلوبی در سلامت کلی شود. درک عمیق تر از توانایی تقویت جنبه بازتابنده این پارادایم باعث بهبود رفتارهای سلامتی می شود.

 

پارادایم سیستم دوگانه دیگری پارادوکس رفتار را توصیف می کند که از طریق شناختهای ضمنی دیده می شود (Stacy & Wiers، ۲۰۱۰). در این تحقیق جالب توضیح داده شده است که افرادی که در رفتارهای اعتیادآور شرکت می کنند از مزایا و معایب پیامدهای انتخاب خود کاملاً آگاه هستند. شناختهای تأثیرگذارتر آنهایی هستند که از طریق روشهای بازتابی استفاده نشده اند. در این کار مداخلات برای کمک به نوجوانان ارائه شده است.

 

“آزمایش شیرینی” یک تحقیق معروف، هر چند گاهی بسیار بحث برانگیز است (میشل ، ۱۹۶۷) در مورد توانایی ذاتی برای مقاومت در برابر خواسته های فرد است. این آزمایش توانایی کودکان را برای مقاومت در برابر خوردن شیرینی برای مدت زمان معینی اندازه گیری کرد و به نفعِ دریافتِ شیرینی بیشتر پس از آن زمان تاکید شده بود. تصور می شد که نتایج این آزمایش عملکرد تحصیلی و موفقیت در زندگی بعدی را پیش بینی می کند.

 

تفسیر این تحقیق با مطالعه ای که در دانشگاه روچستر انجام شده است زیر سوال رفت (کید، ۲۰۱۳). آزمایش اولیه با تغییر وعده های نقض شده تبدیل به عاملی در تصمیم گیری گروه های شرکت کننده در آزمایش شد. این تحقیق جدید اهمیت قابلیت اطمینان محیطی را بر توانایی تصمیم گیری کودکان نشان داد.

 

تحقیقات زیادی در مورد خودکنترلی از طریق لنزی انجام شده است که قبل از وجود روانشناسی مثبت وجود داشت. عمده نظریه خودکنترلی بر مهار تکانه ها به عنوان کنترل و رفتارهای ناشی از آن مهار متمرکز شده است. نظریه های جرم شناسی در مورد “فقدان” عناصری که افراد را از مشکلات دور می کند، فراوان است.

 

همانطور که می دانیم، تمرکز جدیدی در روانشناسی در سال ۱۹۹۸ آغاز شد. از آن زمان، نظریه های پیرامون خودکنترلی از این ایده حمایت می کنند که افزایش کنترل خود امکان پذیر است. علاوه بر این، پیشنهاد می شود که نمی توانید بیش از حد کنترل تکانه های خود را تقویت کنید. اگرچه حتی در نظر گرفتن فرصت های خودانگیختگی و مزایای تفریح، در این دیدگاه زیر سوال رفته است.

 

نظریه های خودکنترلی در روانشناسی

نظریه های مربوط به خودکنترلی بر سیاست های آموزش، درمان اعتیاد ، جرم شناسی و بسیاری از زمینه های دیگر تأثیر گذاشته است. تحقیقات گسترده ای از این ایده حمایت می کند که بهبود کنترل خود، انسان را بهبود می بخشد.
یک مطالعه طولی (موفیت، ۲۰۱۱) نشان داد که توانایی های خودکنترلی دوران کودکی، موفقیت بزرگسالان را در حوزه های مختلف پیش بینی می کند.

مطلب مشابه: پرسشنامه خودکنترلی تانجنی و همکاران

 

مقیاس خودکنترلی (تانگی ، ۲۰۰۴) برای ارزیابی توانایی افراد در کنترل تکانه ها، تغییر احساسات و افکار آنها  و توقف تمایلات رفتاری ناخواسته و خودداری از اعمال آنها استفاده می شود.
با استفاده از این مقیاس، یک مطالعه جالب (Ent & Baumeister، ۲۰۱۵) نشان داد که خودکنترلی با اجتناب از وسوسه بیشتر ارتباط دارد تا مقاومت در برابر تکانه ها.

 

این یکی از حوزه های مورد علاقه در تحقیقات خود کنترلی است که نشان می دهد اجتناب می تواند پیش بینی کننده قوی تری از رفتار باشد تا نیروی اراده. ایجاد محیطی که در آن ممکن است نیازی به تمرین مهار ضربه ای نباشد (فوجیتا ، ۲۰۱۱) ، اما اجتناب از موقعیت هایی که در آن این خودکنترلی مورد آزمایش قرار می گیرد بسیار مفید است. این نوع تصمیم گیری اجازه می دهد تا اهداف دورتر در کانون توجه قرار گیرند تا اهداف فوری.

 

از بین رفتن اعتماد به نفس نقش اساسی در استقرار موفق استراتژی های کنترل خود دارد (باومیستر ، ۲۰۱۵). افراد ظرفیت نامحدودی برای آزمایش خود در مواجهه با رضایت فوری ندارند. این فرایند از نظر شناختی مشمول مالیات است و با اتمام مداوم در طول روز فرد، توانایی های خودکنترلی تضعیف می شود.

 

کسی که می تواند به طور موثر چند دامنه را در حوزه های هدف انجام دهد، یک چارچوب شناختی ایجاد می کند که به ارتباطات جدید وسوسه های نامطلوب اجازه می دهد (فیشباخ ، ۲۰۰۳).

 

با تمرین، افراد می توانند وسوسه هایی که در ابتدا مطلوب تلقی می شوند را به نشانه های منفی پیوند دهند. این عمل اجازه می دهد تا در برابر وسوسه هایی که پیشرفت آنها را از مسیر خارج می کند، به آسانی به اهداف دور دست یابند.

 

رفتار مستلزم انتخاب است. اجازه رشد در ارتباط بین سطح بالاتر یا دستیابی به هدف دورتر و انتخاب در نیازهای تصمیم گیری فوری جایی است که رفتار خودکنترلی بهبود می یابد. کند شدن واکنشها و اجازه دادن به خوداندیشی قبل از اتخاذ تصمیمات، فضایی را برای ایجاد قدرت ایجاد می کند.

 

تفاوت نظریه خودکنترلی در روانشناسی با نظریه خودتنظیمی (SRT) چیست؟

نظریه خودکنترلی بر مهار تکانه های قوی متمرکز است. خودتنظیمی عبارت است از کاهش شدت و یا تعداد دفعات آن تکانه ها با کنترل خود، کنترل استرس و تأثیرات منفی محیطی.
خودکنترلی به دلیل شیوه های خودتنظیمی امکان پذیر است.

 

نظریه های خودکنترلی در روانشناسی را می توان در تئوری نظریه خودتنظیمی توصیف کرد. فرایند خودتنظیمی چالش های مختلفی را برای انسان ها ایجاد می کند. کنترل خود یکی از این چالش ها است.

 

برای موفقیت در خودتنظیمی، موارد زیر باید رخ دهد:

  • شخص باید تصمیم بگیرد که چه اهدافی را دنبال کند.
  • برنامه ای برای تعقیب آن هدف باید ایجاد شود.
  • سپس این طرح باید اجرا شود.

تصمیمات برای ادامه یا کنار گذاشتن این هدف باید با بازخورد موفقیت یا شکست تصمیم گیری شود.

در مغز، سیستم لیمبیک مسئول تکانه هایی است که انسان به آن واکنش نشان می دهد. هنگامی که این سیستم در حال کار است، قشر پیش پیشانی خاموش می شود. تفکر منطقی توسط قشر پیش پیشانی انجام می شود. این قسمت های مغز به طور همزمان کار نمی کنند. کاهش استرس به قشر پیش پیشانی اجازه می دهد تا وارد عمل شود.

 

خودتنظیمی از طریق افزایش توانایی ها در ظرفیت های مختلف شناختی به رفتارهای خودکنترلی اجازه می دهد تا مسیرهای دستیابی به هدف را بیشتر از مهار تکانه طی کنند.

 

وقتی اجازه داده شود استرس ادامه پیدا کند، سیستم لیمبیک ما تسلط پیدا می کند و پاسخ های تکانشی بیشتری را القا می کند. هنگامی که استرس به درستی مدیریت می شود ، دریچه ای را برای دستیابی به اهداف بازتابنده و سطح بالاتر باز می کند.

 

نظریه خودتنظیمی این مفهوم را مطرح می کند که انسان منابع مستمری برای مهار انگیزه های قوی ندارد. در طول هر روز ، این منابع از طریق تصمیم گیری و انواع مختلف استرس به پایان می رسد.

 

بهبود در خودتنظیمی آگاهانه (Baumeister، ۲۰۰۷) توانایی فرد در تشخیص و تغییر واکنش ها در کنترل خود را بهبود می بخشد.

 

نقش نظریه تعیین سرنوشت در حوزه خودتنظیمی مهم است. تصمیمات شخصی در تغییر رفتار برای بهبود حیاتی است. “خودتنظیمی رفتار های خودمختارانه، به اندازه استفاده از مقررات خودکنترلی، نشاط را از بین نمی برد” (رایان و دسی ، ۲۰۰۸).

 

نگاهی به خودکنترلی پایین

خودکنترلی پایین می تواند منجر به رفتارهای نامطلوب شود. اعتیاد ، عملکرد تحصیلی ضعیف، رفتار جنسی منحرف، چاقی و فعالیت مجرمانه برخی از مناطق مستند هستند که در آنها خودکنترلی پایین مشهود است. خودکنترلی پایین منجر به اقداماتی می شود که افراد را در معرض خطر قرار می دهد.

 

در یک نظریه (نوفزیگر ، ۲۰۰۸)، گفته می شود که خودکنترلی پایین ناشی از پرورش ناکارآمد کودکان است. وقتی والدین نتوانند رفتارهای انحرافی را تشخیص داده و تصحیح کنند، خودکنترلی پایین احتمالاً رفتاری را پیش بینی می کند که در بزرگسالی مشکل ساز خواهد شد. والدینی که خودکنترلی ندارند، کمتر احتمال دارد رفتارهای نامطلوب را در فرزندان خود تشخیص داده و اصلاح کنند.

 

با این حال، هنگام مشاهده نظریه خودکنترلی در بزرگسالی، این نظریه می تواند تا حدودی مشکل ساز باشد. همانطور که خودتنظیمی می تواند مانند یک ماهیچه رشد کند ، کنترل خودکار نیز می تواند رفتار کلی را بهبود بخشد.

 

خودکنترلی بزرگسالان 

در سن ۳۰ سالگی مهم نیست که چگونه مادر شما در جوانی رفتار شما را اصلاح کرده یا در اصلاح آن کوتاهی کرده است. بزرگسالان وظیفه دارند چرخه رفتارهای تکانشی را متوقف کنند ، در غیر این صورت این رفتار ادامه خواهد یافت.

 

افزایش سطح کنترل خود در بزرگسالان، به نوبه خود، سطح خودکنترلی را در کودکان افزایش می دهد. بزرگسالانی که خود را مسئول رفتار خود می دانند ، به کودکان پارامترهایی را نشان می دهند که در آنها باید رشد کنند.

حوزه عظیمی از روانشناسی رشد برای آموزش، خانواده و هر فضایی است که در آن کودکان می توانند بهبود عناصر را که ممکن است منجر به رفتارهای خطرناک و پرخطر شود ، بیاموزند.

 

سخن پایانی در باب نظریه خودکنترلی در روانشناسی

 تأخیر در لذت بردن از آن تکه کیک شکلاتی خوشمزه برای اکثر افراد آسان نیست. تجربیات لذت بخشی در مغز ما ایجاد می شود تا در مواجهه با انحطاط خود را تکرار کند. خودکنترلی بر میل به خوردن آن کیک به نفع اهداف شخصی بالاتر غلبه می کند.

 

سطوح هشدار دهنده چاقی، اعتیاد و خشونت در جهان به ما می گوید که بهبود عمدی شیوه های خودکنترلی ضروری است. با ادامه تحقیقات در این زمینه ، اطلاعات بیشتری برای یادگیری نحوه بهبود رفتارهای کنترل خود در دسترس خواهد بود. هرچه افراد موفق در کاهش رفتارهای تکانشی موفق تر شوند، زندگی آنها و پیرامون شان بهتر می شود.

 

مطلب پیشنهادی

قوی بودن در برابر چالش‌ها: بررسی کلیات سرسختی در روانشناسی

سرسختی نشانه استقامت و تعهد  سرسختی یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی است که به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × پنج =